شوک آنلاین: زنی هستم ۳۳ ساله، دارای مدرک سیکل و دو فرزند. همسرم مغازه دار، دارای مدرک سیکل، معتاد و پسرخاله ام است.
هر کاری کردم که ترک کند، فایده نداشت. هیچ احساسی به او ندارم. به من و بچه هایم اعتنا نمی کند. طلاق هم برایم فایده ای ندارد. چه کنم؟
در پس تمام دردهایی که زندگی با اعتیاد برای همسران به همراه دارد، درد بلاتکلیفی و بی سرانجامی و به دنبال آن احساس ناکامی و بیهودگی که شکل می گیرد از همه آسیب زاتر و تحمل ناپذیرتر است. زنان در ازدواج به طور غریزی خواهان یک مرد مقتدر و با جبروت هستند و متاسفانه اعتیاد اولین کاری که می کند، مردانگی مرد را نزد زن تخریب می کند. بنابراین از منظر یک زن این زندگی تمام شده است، هرچند به دلایل بسیاری این ازدواج ها با محوریت تحمل و گذشت زن آن خانه ادامه می یابد اما این تاب آوری تا چه زمانی می تواند به حفظ زندگی منجر شود؟ حالا برای شما که ظاهرا این روزها کم آورده اید، توصیه هایی داریم. به پاسخ این چند سوال خوب فکر کنید نوع پاسخ های شما به سوالاتی که در ادامه می آید، تعیین کننده رفتن یا ماندن و سازگار شدن شما با شوهرتان خواهد بود. آیا تبعات بعد از جدایی را می دانید؟ آیا سر پناهی برای زندگی آن هم احتمالا همراه دو فرزند نوجوان خود دارید؟ آیا کار یا درآمد کافی برای معاش خود دارید؟ آیا فرزندانتان با این کار موافق هستند چراکه در صورت مخالفت با عناد و سرپیچی و احتمالا ترک منزل از سوی آن ها روبه رو خواهید شد و این برای شما به عنوان یک زن چندان قابل کنترل نیست. آیا به تنها شدن بعد از جدایی فکر کرده اید و قصد ازدواج مجدد دارید؟ در هر حال الان حتی با وجود همسر معتاد در نهایت یک خانواده هستید وهمه شما را یک خانواده می دانند بنابراین بعد از جدایی تاب تنها زندگی کردن را دارید آن هم احتمالا بعد از چند سال که فرزندانتان ازدواج کنند، تنهاتر نیز خواهید شد؟ آیا هرگز به این فکر کرده اید شاید در آستانه ازدواج فرزندان، شوهرتان تمایل جدی تری برای ترک مواد پیدا کند و اگر شما قدری بیشتر تحمل کنید، که البته این امر احتمال زیادی ندارد ولی نامحتمل هم نیست، ممکن است متنبه شود و ترک کند؟ اگر شوهرتان رفتار نابه هنجار دارد در مجموع این که اگر به این نتیجه رسیدید که بعد از جدایی بهداشت روانی بهتری دارید و از فضای بیمارگونه کنونی خارج می شوید و از همه مهم تر فرزندانتان نیز با این موضوع موافق اند، جدایی می تواند انتخاب خوبی باشد. البته اگر به این نتیجه رسیدید که مشکلات شما بیشتر می شود و از سویی فرزندان نیز مخالف اند جدایی چندان به صلاح شما نیست. این نکته بسیار حائز اهمیت است که اصل بر نظر شماست و نه صرفا کسب رضایت فرزندان که معمولا فرزندان بالغ قوه تشخیص کافی برای موافقت یا مخالفت با تصمیم شما را دارا هستند. یک نکته مهم دیگر را هم باید خاطر نشان کنم که اگر هم اکنون در روابط شما با همسرتان پدیده های رفتاری غیرمتعارف و ناهنجاری وجود دارد یا در حال شکل گیری است، بهتر است هرچه زودتر اقدام به جدایی کنید. برای مثال وسواس های فکری جدی در آسیب رساندن وی به شما یا فرزندانتان و وجود بزهکاری مسلم و قطعی و مکرر در شوهرتان چراکه زندگی در خانه و خانواده ای که بزهکاری مورد تایید است باعث تشدید آن خواهد شد. شاید در صورت خروج از این فضا رفتار بزهکارانه نیز کمتر شود و شما و فرزندانتان به زندگی هنجار خود بپردازید که لازمه آن پرهیز از بزه است. هر دو شرایطی که به آن پرداختیم، چه احتمال بیماری روانی و چه ابتلا به رفتارهای ناهنجار و بزهکارانه خود نشانه هایی است از لزوم هرچه زودتر خارج شدن شما از فضایی که دایم شما را به آن سوق می دهد. قبل از تصمیم گیری نهایی بخوانید در نهایت این شجاعت و جسارت شما در تصمیم گیری است که هیچ روان شناس یا روان پزشکی قادر به تشخیص دقیق قوت یا ضعف آن نیست و این شما هستید که با تمام این توصیف ها و توضیحات، تصمیم گیرنده نهایی هستید. هیچ مشاوری قادر به درک کامل رنج های شما نیست پس به قدر درک او از شرایط از وی هم فکری بخواهید. آن چه که من و همکارانم به شما می گوییم، فقط بخشی از راه حل است نه همه آن. بخش دیگر راه حل پیش شماست و بسته به نگرش و قدرت شما در نحوه زندگی کردن است. تصمیم با شماست البته بستگی دارد که شما با چه توانی به مقابله با تبعات تصمیم تان بروید.
آخرین خبر