جمعه, فروردین ۱۰, ۱۴۰۳

علی رضا قبل از مرگش شکارچی دلار فروش ها را لو داد+ عکس

شوک آنلاین: وقتی مادر و خواهر ۷ساله ام من و پدرم را ترک کردند بدبختی های زندگی مان شروع شد. تنهایی و سختی ها در ۳۵سالگی از من آدمی ساخت که ۵۰ ساله به نظرم برسم. وقتی فهمیدم قرار است به زودی پای پدرم قطع شود تصمیم گرفتم برای نجات او دست به سرقت بزنم. اینها بخشی از حرف های متهم در دادگاه است که در جریان سرقت مسلحانه از یک دلار فروش وی را کشته است.

به گزارش گروه حوادث رکنا، ۶ فروردین ماه سال ۹۶ خودروی پراید که در حال عبور از خیابان خارک بود به یکباره از مسیر منحرف و با چندین خودروی پارک شده در حاشیه خیابان برخورد کرد و سپس متوقف شد. راننده قصد فرار داشت که شاهدان و ماموران راهور سر رسیدند اما وی مجروحی را که داخل ماشینش قرار داشت پیاده کرد و با تهدید اسلحه گریخت.این ماجرا بلافاصله به ماموران کلانتری جامی اعلام و مرد مجروح به نام علیرضا به بیمارستان امام خمینی منتقل شد.

علیرضا ۵۴ ساله که از ناحیه شکم و سینه مورد اصابت ۵ گلوله قرار گرفته بود قبل از انتقال به اتاق عمل تحت بازجویی قرار گرفت و به ماموران گفت: در خیابان فردوسی و استانبول دلار فروشی می‌کردم تا اینکه مرد پراید سوار مقابل پایم ایستاد و خودش را مأمور پلیس معرفی کرد. او بیسیم و دستبند داشت و از من خواست تا به سرعت سوار ماشینش شوم .

او در بین راه از من خواست تا دلارهایم را برای بررسی به او بدهم .من که به رفتار او مشکوک شده بودم از او کارت شناسایی خواستم اما ناگهان به روی من اسلحه کشید و با هم درگیر شدیم و یک تیر به شکمم خورد. خودم را روی اسلحه‌اش انداختم که اسلحه از دستش به زیر صندلی افتاد اما او همان لحظه دومین اسلحه را بیرون آورد و چند تیر دیگر به من شلیک کرد. من فقط توانستم در یک لحظه فرمان ماشین را بچرخانم .خودرو در آن لحظه منحرف و پس از برخورد با چند ماشین پارک شده در حاشیه خیابان متوقف شد. آنجا بود که شاهدان و ماموران پلیس راه سر رسیدند و مرا از ماشین بیرون آوردند. راننده جوان قصد فرار داشت که ماموران مانع او شدند اما او با کاتر آنها را تهدید به خود زنی کرد .سپس به رویشان اسلحه کشید و با تهدید اسلحه توانست از محل بگریزد .

علی رضا پس از این اظهارات به اتاق عمل رفت اما به رغم تلاش پزشکان به خاطر شدت خونریزی جان سپرد و پرونده جنایت به پلیس آگاهی سپرده شد. پلیس به استعلام پلاک خودرو پراید مورد نظر پرداخت و دریافت این پلاک متعلق به یک خودرو دزدی است .

در حالی تحقیقات ادامه داشت که ماموران دریافتند اواخر سال ۹۵ دو سرقت تحت پوشش مامور رقم خورده و راننده پس از تهدید اسلحه از دو دلار فروش و سرقت پول و دلارهای آن ها گریخته است. دو ماه تلاش برای به دست آمدن ردی از عامل این جنایت ادامه داشت تا اینکه پلیس صاحب خودرو به نام حمید را شناسایی کرد و دو دلارفروشی که مورد سرقت قرار گرفته بودند پس از مشاهده تصویر این مرد وی را شناختند.

بدین ترتیب روشن شد حمید احتمالا عامل جنایت است.پلیس رد وی را در کرج زد و وقتی مقابل خانه وی رفت فهمید او متواری شده است. تا اینکه ۲۷ خرداد ماه وی را در عملیاتی ویژه در محمدیه قزوین محاصره و بازداشت کرد و از مخفیگاه این متهم اسلحه ،شوکر ،گاز اشک آور و تعدادی پلاک خودرو کشف و ضبط شد و وی به سرقت مسلحانه از دو دلار فروش و قتل علیرضا در جریان سرقت اعتراف کرد .

این متهم دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی زالی و با حضور یک مستشار پای میز محاکمه ایستاد.

در ابتدای این جلسه اولیا دم برای وی حکم قصاص خواستند وسه شاکی نیز که در دادگاه حضور داشتند شکایتشان را مطرح کردند .

سپس حمید به تشریح جنایت پرداخت و گفت :قتل مرد دلار فروش را قبول دارم اما من خصومتی با او نداشتم. من فقط می‌خواستم پول و دلارهایش را بگیرم اما او مقاومت کرد و من به ناچار تیراندازی کردم. او فرمان ماشین را چرخاند و موجب شد تا با خودروهای پارک شده در حاشیه خیابان تصادف کنم. من که ترسیده بودم علیرضا را از ماشین پیاده کردم و با تهدید اسلحه توانستم فرار کنم .

وی به قضات دادگاه گفت: شاید برایتان سوال باشد که اسلحه را چرا تهیه کرده ام اما باید بگویم اسلحه را خریده بودم تا از چند نفر انتقام بگیرم .من وقتی بچه بودم یک روز مادر و خواهر ۷ساله ام از خانه‌مان بیرون رفتند و دیگر بازنگشتند. از پنجره لحظه رفتن آنها را نگاه می‌کردم و این صحنه هرگز از ذهنم پاک نمی شود. دو سال از آنها هیچ خبری نداشتم تا اینکه فهمیدم آنها برای زندگی به اوکراین رفته اند. من می دانستم چه کسانی باعث این ماجرا هستند. به همین خاطر اسلحه را خریده بودم تا از آنها انتقام سختی‌هایی را که در کودکی کشیده بودم بگیرم ولی هیچ آدرس و نشانی از عاملان این ماجرا نداشتم .

وی ادامه داد: بعد از این که مادر و خواهرم، من و پدرم را ترک کردند پدرم شکست مالی خورد و شب ها از خواب می‌پرید و فریاد می کشید .آن لحظه‌ها را هرگز فراموش نمی کنم. من کودکی سختی داشتم و همین بدبختی ها از من یک قاتل ساخت. من حالا ۳۵ ساله ام اما شبیه یک پیرمرد ۵۰ ساله هستم.من بعد از آن سالهای سخت وقتی بزرگتر شدم با پدرم زندگی می کردم .من حتی مدت ۲ سال در مترو دستفروشی می‌کردم تا زندگی‌مان را بگذرانیم اما پدرم به بیماری مبتلا شده بود که قرار بود به زودی پایش را قطع کنند و من هزینه درمان او را نداشتم. به همین خاطر به فکر سرقت افتادم. من خودم را مامور جا میزدم تا با سرقت پول بتوانم پدرم را برای چند سال دیگر زنده نگه دارم چون دیگر چیزی برای از دست داشتن نداشتم.

این متهم به عنوان آخرین دفاع گفت: من در دو سالی که در زندان هستم هیچ ملاقاتی ندارم .حالا هم برای مرگ آماده ام.

در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *