شوک آنلاین: او حتی حاضر نبود من هیچ گونه ارتباطی با زن و فرزندانم داشته باشم به همین خاطر کم کم آرامش و اعصابم به هم ریخت به طوری که هیچ کاری از دستم ساخته نبود.
مرد ۴۴ ساله در حالی که کلافه بود و خودش را ملامت می کرد، به مشاور اجتماعی مشهد گفت: حدود ۱ سال پیش با همسرم درگیر اختلافات خانوادگی شدم، این کشمکش ها تا جایی پیش رفت که شب ها را در کارگاه می خوابیدم و روزهای سختی را می گذراندم تا این که روزی وقتی در افکارم غوطه ور بودم، ناگهان یکی از کارگران کارگاهم وارد اتاق شد و من با چهره ای پریشان با او به درددل پرداختم.
«المیرا» چند سال قبل از همسرش طلاق گرفته و با کار در کارگاه هزینه های زندگی اش را تامین می کرد. از آن روز به بعد دیگر «المیرا» سنگ صبورم شد تا جایی که طی همین چند روز اختلاف خانوادگی، تصمیم گرفتم او را به عقد موقت خودم درآورم. «المیرا» نیز در حالی تن به ازدواج با من داد که از وضعیت زندگی ام خبر داشت. هنوز مدتی از ازدواجمان نگذشته بود که انتظارات و توقع های بی جای او شروع شد. المیرا درخواست نابه جای دریافت نفقه ای برابر نفقه همسر و فرزندانم را داشت اما این درحالی بود که هفته ای ۲۰۰ هزار تومان به او می دادم و می گفت هر مبلغی که به همسر اولت می پردازی باید همان مقدار را به من هم بدهی! این گونه بود که او سرناسازگاری گذاشت. مدت ها بود از خانواده ام دور بودم. دلم برای فرزندانم تنگ شده بود، با یک تماس تلفنی می خواستم دلتنگی هایم را برطرف کنم اما با مخالفت های شدید المیرا روبه رو می شدم.
حالا هم می خواهم با طلاق دادن المیرا به زندگی شیرین گذشته ام بازگردم شاید همسرم مرا ببخشد و …
روزنامه خراسان